ریتم آهنگ

روتکو نقاش جنون

روتکو نقاش جنون

نقاش روسی الاصل، مارک روتکو (1970-1903) - با نام روسی مارکوس روتکویچ - به عنوان یکی از پیش قراولان سبک نقاشی سطوح رنگی (color field painting) در دوره متأخر هنر مدرن و نماینده جریان دوم جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی شناخته می شود. نقاشیهای مارک روتکو در کنار نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی همچون بارنت نیومن، هلن فرانکن تالر و اد رینهارد معرف سبک سطوح رنگی گسترده است. آثار بسیار آرام، متین و مراقبه گونه مارک روتکو  که غالبا متشکل از دو یا سه سطح چهار گوش رنگی بسیار اشباع شده و ترکیبی اند، در نقطه مقابل نقاشی کنشی و سرشار از پویایی نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی (جنبش اول) همچون جکسون پولاک، ویلیهم دکونینگ و فرانتز کلاین قرار می گیرند. سبک نقاشی سطوح رنگی از جهاتی ریشه در سبک انتزاعی ناب هندسی که پیت موندریان آن را به اوج کمال خود رساند، داشت. روتکو، برخلاف موندریان، کناره های سطوح رنگی اش را با خطوط معین و تفکیک نمی کرد. برعکس، مرز سطوح رنگی در پس زمینه رنگی تابلو تا حد زیادی ادغام و محو شده اند. مضاف بر این، روتکو برخلاف موندریان رنگها را بصورت ترکیبی و بسیار اشباع بکار می برد. زمانیکه از نزدیک به آثار روتکو نگاه می کنیم، رنگها بصورت هاله ای ابر گونه و لایه های انباشته روی هم به نظر می آیند. برخلاف رویکرد سطح گرایانه موندریان در نمایش رنگ که در راستای زایل کردن تباین بین پس زمینه و رو زمینه بود، روتکو عنصر رنگ را به عنوان عامل اصلی بیان احساسات و افکار متعالی و جهانشمول خود بصورت حجمی از رنگ بکار می برد. در یک کلام، موندریان رنگ را به مثابه عنصری بصری و عام (عاری از هرگونه احساس فردی و خاص) و در خدمت ترکیب بندی با دیگر عناصر (بدون رنگها و خطوط) بکار می برد، در صورتیکه روتکو رنگ را به عنوان عنصری کاملا اکسپرسیو (بیانگرا و تاثیر گزار) در نقاشیهای سطوح رنگی گسترده اش استفاده می کرد. رغبت روتکو در بهره گیری از نیروی بیانی رنگ در نقاشی، به تجربیات اولیه او در سبکهای فوییسم و اکسپرسیونیسم اروپایی و بویژه آشنایی او با آثار هنرمندانی همچون هنری ماتیس و ادوارد مونش باز می گردد. اگرچه اختلافاتی از منظر سبک شناختی بین موندریان و روتکو وجود دارد، ولیکن آثار هر دو هنرمند بازتابی از اندیشه های متعالی، معنوی و جهانشمول است. برخلاف آثار هنرمندان اروپایی دوره طلایی مدرنیسم کلاسیک همچون ترکیب بندی های موندریان، هنرمندان امریکایی (بخصوص نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی) پس از جنگ جهانی دوم آثاری با ابعاد بسیار بزرگ تولید کردند. آنها اعتقاد داشتند، بومهای بزرگ که گاهی ابعادشان به 4 تا 6 متر هم می رسید مخاطب را به درون اثر رهنمون و او را در خود نقاشی مستغرق می کند. در نتیجه هنگامی که در مقابل تابلوهای عظیم روتکو می ایستیم، گویی در هاله ای از رنگهای روی هم انباشته غرق هستیم و همین امر عامل مهمی در تشدید حس متعالی، مراقبه گونه و عرفانی آثار روتکو بر مخاطب می باشد. رنگها در آثار روتکو غالبا مبین حالات روانی و احساسات درونی او هستند. برخی از آثارش که متشکل از رنگهایی همچون نارنجی و زرد است، منبعث از شور و شوق صوفیانه او هستند. در حالیکه تابلوهایی که کاملا با رنگهای تیره و تاریک پوشیده شده اند حکایت از حالت مأیوسانه و ملال گونه اش دارند. بطور کلی هر چه بیشتر به اواخر عمر این نقاش نزدیک می شویم، رنگها تیره تر شده تا جاییکه آثار پایانی اش مملو از رنگهای بنفش بسیار تیره و حاکی حالات حزن انگیز و افسردگی هنرمند در این دوره است.  گالری تیت، لندن در نقاشی هایی که روتکو پس از 1950 خلق کرده، سطوح رنگی به شکل مستطیل هایی (غالبا دو یا سه مستطیل) با کناره های مشخص تغییر می یابد. در آثار دهه آخر عمرش (1970-1960) تعداد مستطیلهای رنگی به دو یا یک عدد تقلیل یافته و فام رنگها به سمت رنگهای تاریک و حزن آور متمایل می شود . رنگهای تیره در آثار پایانی روتکو که عمدتا سطوح وسیع سیاه و خاکستری هستند، انعکاسی از حزن عمیق و آشوب های ذهنی اوست که در نهایت مانند بسیاری از نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی همچون جکسون پولاک، فرانتز کلاین و آرشیل گورکی منجر به خودکشی اش در سال 1970 شد.    شاید از میان وقایع مختلف در زندگی هنری روتکو، ماجرای 9 اثری که او ابتدا به سفارش رستورانی بزرگ و مجلل در نیویورک خلق کرد بیش از همه جالب و خواندنی باشد. در بهار سال 1958 فیلیپ جانسون برای رستوران اشرافی چهار فصل واقع در برج مجلل سیگرام در نیویورک سفارش چند تابلوی دیواری بزرگ را به روتکو به ازای پرداخت مبلغ قابل توجه 35 هزار دلار که پیشنهاد قابل توجه ای در آن زمان برای یک سفارش نقاشی بود، داد. روتکو که همچون بسیاری از هنرمندان آن زمان بشدت معارض با طبقه بورژوازی (قشر مرفه و اشرافی) بود، تعمداﹰ 9 تابلو با ابعاد بزرگ (برخی از آنها تا حدود 5 متر) که تماما پوشیده از رنگهای قرمز تیره و سیاه بودند، خلق کرد . او این نقاشیها را در سه گروه سه تایی کشید. هر گروه بر اساس ترکیب بندی رنگی خاص خود از گروه دیگر قابل تمایز است. در گروه اول تابلو ها، رنگها روشنتر و در گروه سوم به تیره ترین درجه خود می رسند. روتکو حدود دو سال (1960-1958) بی وقفه روی این 9 اثر که بصورت یک مجموعه از ابتدا برنامه ریزی کرده بود، کار کرد. او قصد داشت که سراسر دیوارهای رستورانی که افراد اشرافی که در آنجا غذا می خورند با رنگهای حزن آور پر کند تا بدین وسیله مخالفت خود را به آنها بیان کند. مستطیل های عمودی در این آثار  بصورت پنجره هایی که سوسویی از نور (نور غروبی دلگیر) را تداعی می کند، حسی بسیار حزن انگیز و از منظری دیگر احوالی مراقبه گونه را در مخاطب ایجاد می کند. روتکو در مصاحبه ای که با جان فیشر در سال 1959 انجام داد، انگیزه خود را از بکارگیری رنگهای قرمز بسیار تیره و چرک رنجاندن افراد متموّل (بورژواها) و زایل کردن اشتهای آنها عنوان کرده است. ولی پس از مدتی، روتکو دریافت که یک رستوران برای انتقال پیام و هدف اصلی اش که دعوت مخاطبان به یک مراقبه طولانی و عمیق می باشد، مکان مناسبی نیست. او حتی برای ارزیابی بهتر مکان رستوران یکبار همراه همسرش در آنجا غذا خورد و با مشاهده محیط سراسر آکنده از اشیا و تزئینات لوکس و منوی بسیار گران این رستوران، پیش از پیش مصمم به فسخ قراردادش با این رستوران شد. او در خصوص تجربه اش در این رستوران اینچنین می گوید: "هر کسی که این نوع از غذاها را با این قیمتهای بالا می خورد، هیچگاه به نقاشی های من نگاه نخواهد کرد". او بخوبی می دانست که طبقه بورژوازی به تابلوها صرفا به عنوان عناصری تزیینی نگاه کرده و کمترین ارزش زیبایی شناختی و تعالی بخشی برای آنها قائل نیست. به همین منظور، او بر تصمیمش مبنی بر تخصیص تابلوهایش به رستوران برج سیگرام نیویورک تجدید نظر کرد. او به جهت تعلق خاطری که به آثار هنرمندان رومانتیسیست انگلیسی، بویژه جیمز ترنر، داشت، تصمیم گرفت این 9 تابلو را به گالری تیت Tate Gallery لندن اهدا کند. جالب است که روتکو حدود یک دهه با گالری تیت لندن مشغول مذاکره بود. موضوع اصلی مورد اختلاف، درخواست سر سختانه روتکو مبنی بر تخصیص یک فضای (گالری) ویژه به منظور نمایش 9 تابلویش بود. فرجام این مذاکره طولانی بالاخره با قبول درخواست روتکو توسط گالری تیت لندن به سرانجام رسید. بدین ترتیب، فضایی با دیوارهای خاکستری بطور دائمی برای نمایش آثارش اختصاص یافت. ولی درست یک روز بعد از آنکه آثار روتکو در یک روز پاییزی در سال 1970 به لندن رسید، او بطور غیر منتظره ای دست به خودکشی زد و به رنجها و مصائب روانی پایان عمرش خاتمه داد. به نظر نگارنده این نوشتار، گویی روتکو منتظر بود که آخرین ماموریت هنری اش، رسیدن 9 اثر صوفیانه اش به گالری تیت لندن، نیز به سرانجام رسیده و با تحقق آخرین و محتملا بزرگترین رسالت هنری اش نسبت به مخاطبانش دیگر به حد آستانه اشباع روحی و رضایت مندی کامل رسیده و به زندگی اش پایان داده است. همچنین، شاید بتوان خودکشی روتکو را از منظر فلسفه شرقی، نوعی حذف فاعل (منیت شخصی) تابلوهای نقاشی و وقف "من" هنرمند در قبال دستیابی به نوعی رستگاری و سعادت کامل – nirvana – تفسیر و توجیه کرد. همانطوری که در تصویر 4 می بینیم، در فاصله نسبتا نزدیک تابلوها، نیمکت هایی چوبی به منظور نشستن قرار داده شده که در واقع در راستای تحقق آمال هنری مارک روتکو در مستغرق ساختن مخاطب در هاله ابرگونه رنگها و فرو بردن او در حس و تفکری بسیار عمیق،Contemplation ، همپایه مراقبه ای طولانی، طراحی شده اند. نقاشی های روتکو را باید ساعتهای طولانی در سکوت و آرامش نگاه کرد تا به نهایت درجه آرامش ذهن همانند یک مراقبه در معبدی بودایی رسید. این نقاشیها ترجمانی بصری از درونی ترین، ناب ترین و عمیق ترین احوالات روتکو و نماینده عام یک روح پالایش شده از رنجهای (sufferings) دنیوی هستند که تجربه ای همسنگ یک مراقبه طولانی را در مخاطب ایجاد می کنند

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”